معنی پیشوای دینی یهودیان
حل جدول
خاخام
پیشوای یهودیان
خاخام
کتاب دینی یهودیان
تورات
پیشوای دینی زرتشتی
هیربد
پیشوای دینی یهود
خاخام
پیشوای دینی در آیین زرتشتی
هیربد
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
دینی. (ص نسبی) منسوب به دین و آیین. مربوط به دین. || دیندار. مرد متدین. دینور:
گفت دینی را که این دینار بود
کاین فژاگن موش را پروار بود.
رودکی.
وگر گفت دینی همه بسته گفت
بماند همه پاسخ اندر نهفت.
فردوسی.
چه دینی چه اهریمن بت پرست
ز مرگند بر سر نهاده دو دست.
فردوسی.
دل دینی از دیو بی بیم کرد
مه آسمان را بدو نیم کرد.
اسدی.
عامه بر من تهمت دینی و فضلی می نهند
بر سرم فضل من آورد اینهمه شور و چلب.
ناصرخسرو.
کجا کان خسرو دینیش خوانند
گهی پرویز و گه کسریش خوانند.
نظامی.
- مرد دینی، مرد متدین. مرد دیندار. زاهد پارسا:
مرد دینی رفت و آوردش کنند
چون همی مهمان درِ من خواست کند.
رودکی.
یکی مرد دینی بر آن کوه بود
که از کار گیتی بی اندوه بود.
فردوسی.
زبر دست شد مردم زیر دست
بکین مرد دینی بزین برنشست.
فردوسی.
|| روحانی. مذهبی. آیینی:
آن فلسفه ست و این سخن دینی
این شکر است و فلسفه هپیون است.
ناصرخسرو.
دینی. (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه با 146 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خرم دینی
خرم دینی. [خ ُرْ رَ] (حامص مرکب) بر مذهب خرم دین بودن. (یادداشت بخط مؤلف).
عربی به فارسی
دفتری , وابسته به روحانیون , مذهبی , راهبه , تارک دنیا , روحانی , دیندار
فارسی به ایتالیایی
religioso
اطلاعات عمومی
معادل ابجد
489